مجله خردسال 248 صفحه 15

رسیدم ، این هم مارها ... اما خجالت می کشم برم جلو ... آخه ... آخه ... من خیلی لاغر و بَد قیافه ام ! این بَد قواره چی می خواد ؟ غصه نخور کوچولو ... آخه تو اصلاً مار نیستی ! چی ؟ اسم من جیقیله ... تو هم یک دو شاخه ی برق هستی که سیم ات به پُلوپَز برقیِ ما وصل بود ! دیروز که اومدیم گردش ، تو کنده شدی و جا موندی . حالا بیا برگردیم خونه تو فقط وقتی خوشبخت هستی که به پلوپزِ ما وصل باشی ! راست می گی ؟ حق با توئه ! بهتر از اینه که مارها بِهِم بِگَن :« بَد قَواره !»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 248صفحه 15