مجله خردسال 253 صفحه 6

دارم. من و سنجاب پنهان می­شویم. تو ما را پیدا کن. هرکدام ما را که اول پیدا کردی برای ناهار بخور و آن یکی را هم شام بخور.» گرگ گفت: «باشد! قبول!» گرگ چشم­هایش را بست و منتظر شد تا خرگوش و سنجاب پنهان شوند. وقتی گرگ چشمهایش را باز کرد، هرچه گشت، نه خرگوش را پیدا کرد، نه سنجاب را. چون هر دو پا به فرار گذاشته بودند! آن روز، گرگ بی­چاره نه ناهار خورد و نه شام!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 253صفحه 6