هندوانه یک شب که بابا آمد به خانه دیدم خریده یک هندوانه آن را گرفتم از دست بابا مانند یک توپ قل دادم آن را قل خورد و افتاد از پله پایین شد تکه تکه آن توپ شیرین ناصر کشاورز