مجله خردسال 296 صفحه 21

اما از دیدن سنگی که راه می رفت ترسید و برگشت روی درخت پیش مادرش. مادر خندید و گفت:« جان من! این سنگ نیست لاک پشت است و اصلاً ترس ندارد. بچه کوالا خیالش راحت شد. بغل مادر نشست و لاک پشت بزرگ را تماشا کرد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 296صفحه 21