
گنجشک هندوانه را خورد، اما شکمش باد کرد و بزرگ شد، بزرگ بزرگ.
شکم گنجشک به اندازه ی طبل شد و آن وقت یک دفعه ... ترق ... شکم گنجشک ترکید و دانه و شربت و هندوانه و آلوچه از شکم گنجشک بیرون آمدند.
گنجشک دوید و رفت پیش حکیم باشی. حکیم باشی، سوزنی برداشت و زود شکم گنجشک را دوخت. گنجشک که حالش خوب خوب شده بود، نفس راحتی کشید و پری پر زد و رفت تا به خانه اش رسید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 298صفحه 6