مجله خردسال 02 صفحه 20

اگر این را به آنها بدهم. حتماً خوشحالتر میشوند.» فوت محکمی به کرد تا روی زمین بیفتد. خودش هم از آنجا دور شد و بهآسمان رفت. توی هوا چرخید. جلوی پای کوچولو روی سبزه ها افتاد گفت: «میو میو این دیگر چیست؟» گفت: «قارقار یک توپ قرمز» با دقت به آن نگاه کرد و گفت: «بع بع این است.» جلو آمد دمش را به آن زد و گفت: «خیلی قشنگ است. الان با آن بازی میکنم.» بالش را روی گذاشت و گفت: « این مال من است. فقط خودم با آن بازی میکنم.» با پایش آن را از زیر بال درآورد و گفت: نخیر! مال خودم است.» روی سبزهها بود دور آن جمع شده بودند و سر و صدایشان بلند بود: «این مال من است.» مال خودم است.نه را به شما نمیدهم مال من است.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 02صفحه 20