مجله خردسال 22 صفحه 24

قصه­های پنج انگشت مصطفی رحمان دوست پنج انگشت هستند که روی یک دست زندگی می­کنند. یک روز... اولی گفت: «عروس کو؟» دومی گفت: «رفته که گل بچینه!» سومی گفت: «داماد کو؟» چهارمی گفت: «رفته عروس رو ببینه!» انگشت شست گفت: «عروسی بدون عروس نمی­شه بدون داماد نمی­شه دست بزنید عروس بیاد داماد به دنبالش می­آد.» دست کودک را در دست بگیرید و در حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 22صفحه 24