با هر قدمی که برمیداشت، خرده سنگهای دامنة کوه زیر پایش میلغزیدند. باد صحرا داغ بود و بی امان از زوزه کشان شلاق میکوبید و میرفت. محمد نه در اندیشة گرمای سوزان باد بود و نه دلنگران سنگهای لغزان زیر پایش. ایستاد به آسمان نگاه کرد؛ به دور دستی که کوه حرا خطی بر آن می کشید. چشمهایش را بست؛ نه از خستگی ، نه از گرمای تند آفتاب، که بارها و بارها چشمان مهربانش بی هیچ خستگی از گرمای اشک سوخته بود با خود گفت: «خدایا! یاریام کن تا لحظهای عظمت و شکوه تو را از یاد نبرم».
دل و جانش از ضجههای زنان و کودکان رنجدیده، از ظلم و غارت ستمگران، و از نادانی و بتپرستی مردم مکه خونین بود. چهل سال اندیشیده بود. چهل سال در میان صحرا، در کنار مردمانی زندگی کرده بود که از سنگ و چوب، رویا و خیال میساختند و دخترانشان را پای بتها قربانی می کردند. از قتل و غارت شادمان می شدند و در تنهایی و نا توانی خویش می سوختند.
چشمان مهربانش هنوز چشمان کودک شبانی بود که گاه در تنهایی صحرا، از دلتنگی مادر میگریست و تماشای شیر نوشیدن برهای، او را غرق شادی و لذت می کرد...
سالهای سفرکردن بر خطوط چهرهاش نشانی از شهامت و شعور و مردانگی نشانده بود. بیست و هفتم رجب بود. محمد در مرز چهل سالگی بار دیگر، پا به غار حرا گذاشت. حرا خلوتگاه او بود؛ جای دیدار او با خودش، نه! با خدایش. محمد گوشه گوشة غار را می شناخت. ساعتها در تنهای به خطوط شکستة دیوارة غار خیره شده بود و غرق در اندیشة قدرت پرودگار به ستایش وعبادت او مشغول شده بود. محمد امین بود. امین مردم و امین رازهای غار حرا. هیچ کس از لحظه های او در غار خبر نداشت هنوز ایستاده بود که صدایی در غر پیچید:«بخوان!»
محمد سراسیمه شد. به دور و برش نگاه کرد. صدا گفت: «بخوان!»
محمد پاسخ داد: «من خواندن نمی دانم».
صدا گفت: بخوان به نام پروردگارت که آفرید. آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان، و پروردگار تو ارجمندترین است. او که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را نمی دانست یاد داد».
محمد خواندن و نوشتن نمیدانست؛ اما خداوند اراده کرده که برگزیدهترین بندگانش، محمد پیامبر مردمی باشد که چشم به راه او دوخته بودند؛ و محمد خواند، آنچه را که جبرئیل خوانده بود.
پیشانی مبارکش را بر خاک گذاشت و زمین را تا ابد نورانی کرد.
دوشنبه 23 مهر ماه مصادف با 27 رجب، عید بعثت حضرت رسول اکرم(ص) است. مجلّه دوست این عید بزرگ را به شما تبریک می گوید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 03صفحه 33