مجله کودک 13 صفحه 4

ثانیه­ها از هم سبقت می­گیرند به پدر بزرگ نگاه کن! مو­های سفیدوخطوط چهره­اش می­گوید: او همیشه پدر بزرگ بوده است! امّا توکه می­دانی،اوهمیشه پدربزرگ نبوده است.روزگاری مثل تو،کودکی خندان وبازیگوش بوده و روزگاری هم مثل پدر،جوان و پرتلاش،چیزی که باعث شده پدر بزرگ، امروز پیر وخسته به نظر برسد، «زمان»است،آن هم یک زمان طولانی. مثلاَ هشتاد سال زمان کمی نیست.من و تو فکرش را هم نمی­توانیم بکنیم که هشتاد سال چقدر طول می­کشد.امّااگر از پدربزرگ بپرسیم،به نظر تو چه جوابی می­دهد؟ من که فکر می کنم اگر از او بپرسم: «این هشتاد سال برای شما چگونه گذشت؟» ،بلافاصله جواب خواهد داد: «به اندازۀ یک چشم به هم زدن!» راستی چرا گذشته­های ما این قدر زود گذشته­اند؟چرا الان که در زمان «حال» زندگی می­کنیم،احساس می­کنیم لحظه­ها طولانی و کشدار می­گذرند، امّا وقتی لحظه­ها و حتّی روزها و ماههاوسالها راپشت سر گذاشتیم، می­بینیم که همۀ آنها مثل یک چشم به هم زدن گذاشته­اند؟چرا ثانیه­ها این همه عجله دارند و می­خواهند از هم سبقت بگیرند؟! هیچ می­دانی سه ماه از آشنایی ما گذشته است؟مادرست زمانی که مدرسه­ها باز شده بودندبه خانۀ شما آمدیم. امروز ٢٩ آذر است.فردا هم پاییز با همۀ خاطره­های رنگ رنگش،کوله­بارش را جمع می­کندو می­رود.آیا این سه ماه برای تو به اندازۀ سه ماه گذشت؟ یا نه،به اندازۀ یک چشم به هم زدن؟حالا که خاصیت زمان، زودگذر بودن آن است،چرا قدر لحظه­ها­یمان را ندانیم؟برای لحظه­های قشنگ امروز چه برنامه­ای ریخته­ای؟ برای فرداها چطور؟ حضرت علی(ع)می-فرمایند: فرصت­ها با شتاب می­گذرند، مانند گذشتن ابرها از آسمان. سردبیر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 13صفحه 4