
سلام کوچولو! چرا اَخمهاتون توی
هم رفت؟ با شما که نبودم! شما
ماشاءالله بزرگ شدهاید و دیگر کاری
به کار سلام کوچولو ندارید.کلاس
اوّلیها متّوجه شدند .بله درسته! برنامۀ
سلام کوچولوی رادیو را میگویم.
سراغ مجری مهربان آن، خانم عَذرا
وکیلی رفتیم. حتماً دوست دارید
حرفهای ایشان را بخوانید. پس من
برایتان مینویسم.
خانم وکیلی چه شد که
شما این شغل را انتخاب کردید
و گوینده ومجری کودک و
نوجوان در صداوسیما شدید.؟
فقط علاقه داشتم. یادم میآید
زمانی که دانشآموز بودم، مرا مسؤول
گروه هنری مدرسه کردند. مثلاً
روزهایی که قرار بود در مدرسه جشن
مریم برزویی
مجریبرنامۀکودک
هیچوقتبزرگنمیشود
گفتگو با خانم عذراوکیلی،مجری برنامه کودک رادیو
بگیرند،بچهها را برای اجرای تئاتر
آماده کرده و با آنها تمرین میکردم.
حتّی قبل از مدرسه هم نمایش اجرا
میکردم واز همۀ نقشها در بازی،
خالهبازی، مامان بازی و معلّم بازی
را دوست داشتم.
وقتی دانشآموز بودید
چه آرزوهایی داشتید؟
معمولاً بچهها آرزوهای زیادی
دارند. من هم که بچه بودم توی فکرم
این بود، یک روز به جمع هنرمندان
وارد شوم. از همان اوّل تصمیم گرفتم،
تلاش کردم. خانوادهام که کوشش
من را دید برایم کتابِ قصه، قصهگویی،
تئاتر و ... خرید و من با علاقه
میخواندم. آنقدر تلاش کردم که به
آرزوی خودم رسیدم و به لطفِخدا در
سال 1348 وارد جمع هنرمندان شدم.
خانم وکیلی به نظرتان
همۀ آرزوها مثل آرزوی شما
برآورده میشود؟
فکر میکنم خودِ بچهها نقش
مهمی دارند. آنها باید رفتار دُرستی
داشته باشند و علاقۀ خود را به
خانوادهشان نشان بدهند. مثلاً اگر
دانشآموزی یک روز از فوتبال خوشش
بیاید و بخواهد قهرمان فوتبال بشود
و فردا دلش بخواهد ناخُدای کشتی
شود و روز بعدش و آرزو کند که یک
پزشک بشود و بالاخره هر روز هفته
یک آرزو بکند و دنبال یک چیز برود
که نمیشود و اصلاً آن فرد به هدفش
نخواهد رسید. باید از بین همۀ
علاقههایش یکی را انتخاب کندو
برای بدست آوردنش بکوشد. ممکن
است فردی قهرمان ورزشی باشد و
مجلات دوست کودکانمجله کودک 14صفحه 22