مجله کودک 15 صفحه 15

مهمانی دعوت می¬شدند. مردان در قسمت بیرونی و زنان در اندرونی خانه می¬نشستند. پیش از خوردن شام، نوزاد را در بغل پدر بزرگ (پدر پدر یا پدر مادر)می¬گذاشتند. آنگاه پس از مشورت، چند نام را انتخاب می¬کردند و روی تکه کاغذی می¬نوشتند وآن را لای قرآن می¬گذاشتند. پدر بزرگ در گوش بچه اذان و اقامه می¬گفت و بعد یکی از کاغذها را از لای قرآن بیرون می¬کشید، و بدین ترتیب نام نوزاد معلوم می¬شد. پس از نامگذاری، پدر بزرگ به نوزاد رونما (یاهدیه) می¬دادند. اگر دختر بود گوشواره یا پول و اگر پسر بود، بازوبند طلا یا پول. معمولاً نام نوزاد را از نام امامان و خاندان پیغمبر می¬گرفتند. به امید این که پیامبر و خاندان او حافظ کودک باشند و او دنباله¬روی آنان. بعضی¬ها هم اسم کودکشان را بر اساس روز یا ماهی که در آن به دنیا آمده بود، انتخاب می¬کردند. مثل نوزادی که در نوروز به دنیا می¬آمد، اسمش را می­گذاشتند نوروزخان یا آنکه عید قربان به دنیا می¬آمد نام قربان را برایش انتخاب می¬کردند. وقتی که نام بچه انتخاب می¬شد، آن را همراه با روز تولد در پشت قرآن می¬نوشتند. گاهی پیش می¬آمد که در پشت یک قرآن نام و روز تولد چند نسل از یک خانواده، نوشته می¬شد و مانند یک ارثیۀ فامیلی نسل به نسل نگهداری و به نسل بعدی سپرده می¬شد. پس از نوشتن نام نوزاد پشت قرآن یک کیسه برنج یا گندم را دور تا دور رختخواب مادر نوزاد می¬ریختند. این برنج یا گندم تا شب دهم تولد همانجا می¬ماند. بعد آن را جمع می¬کردند و به کبوترهای امام¬زاده¬ها می¬دادند. آن وقت نوبت به شام می¬رسید. اگر زمستان بود در میان سایر غذاها آش هم می¬پختند. البته شیرین¬پلو و قورمه¬سبزی از غذاهای اصلی شب نامگذاری بود. بعد از شام هم مهمانان با آجیل و شیرینی¬های خانگی پذیرایی می¬شدند. آخرشب مهمان¬هایی که غریبه¬تر بودند، می¬رفتند ولی نزدیکان مادر پیش او می¬ماندند و تا صبح به قصه¬گویی و فندق بازی و خاطره تعریف کردن می¬گذشت. فندق بازی: فندق بازی به این صورت بود که یک فندق را در یکی از دستها پنهان می¬کردند و نفر بعدی باید حدس می¬زد فندق در کدام دست است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 15صفحه 15