مجله کودک 15 صفحه 31

حق¬پرستی حاکمان جهان، به آنها احترام می¬گذارند. و اگر حکومتی با تمام زور و قدرتش بخواهد در برابر ارادۀ پروردگار بایستد، از نظر مردان خدا کمترین ارزشی را ندارد. امام با اشاره­ای از او خواست که پیام رهبر شوروی را قرائت کند. امّا این کار در حضور مردی چون امام، کار سختی بود. نفس ادوارد بند آمده بود و زبانش نمی¬چرخید. عرق صورتش را پاک کرد و با زحمت، شروع به خواندن کرد. عجیب بود، تا به حال چنین حالی نداشت. عظمت امام، پاهایش را به لرزه انداخته بود. چند بار مجبور شد، مکث کند و دوباره خواندش را شروع کند. چند بار هم در خواندن متن، اشتباه کرد و دوباره خواند. رهبر شوروی در پیام خود به امام، حرفهای تکراری امّا محترمانه¬ای نوشته بود. چیزهایی مثل رابطۀ دوستانه بین دو کشور و راههای تقویت این ارتباط. ناگهان امام از جا بلند شد. همه حاضران حیرت¬زده به امام نگاه می¬کردند. بیشتر از همه خود ادوارد بود که وحشتزده به امام می­نگریست. مگر چه خطایی کرده بود که امام، شنیدن پیام را نیمه¬کاره رها کرده بود. امام قبل از رفتن به او فرمود: به رهبرت بگو من برای امر مهم¬تری به او نامه نوشته بودم. من می¬خواستم که شما کمونیسم را رها کنید و به خداوند پناه ببرید... مدّت کوتاهی بعد از آن واقعه، حکومت شوروی از هم پاشید. کمونیسم نابود شد و پیش¬بینی امام در نامه¬اش به گورباچف به واقعیت پیوست. *«ادوارد شواردنادزه»: وزیر امور خارجه کشور کمونیستی شوروی بود که بعد از فروپاشی شوروی و استقلال کشور گرجستان، به ریاست جمهوری این کشور رسید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 15صفحه 31