
دنیایی از اکلیل و پولک
عرفان نظرآهاری
ما بچهها اهل زمینیم
اما زمین دنیای مانیست
این یک وجبدنیای خاکی
تاآخرش هم جای ما نیست
***
دنیای خالی از گل سرخ
دنیای سنگ و سد و دیوار
دنیای آدمهای بدجنس
گرگ بد و روباه مکّار
***
اینجا علی بابا غریبه است
اینجا عمو نوروز تنهاست
طفلک ننه سرمای قصه
در چشمهایش غصه پیداست
***
انگار یک جادوگر پیر
با یک عصای سحرآمیز
باغ قشنگ قصهها را
-دنیای ما را-کرده پاییز
دنیای ما پر بود از شور
از قصۀ شنگول و منگول
از بزبز قندی که جنگید
با گرگها،با گلۀ غول
***
مرغی که تخمی از طلا داشت
آن جوجههای پرحنایی
یک قسمت از دنیای ما بود
بزهای زنگوله طلایی
***
دنیای ماجا میشد انگار
در تیلۀ چشم عرسک
کاغذ کشی و گوی رنگی
دنیای از اکلیل و پولک
***
دنیای ما یک روز گم شد
در کهکشان راه شیری
کاش ای خدا میشد که آن را
تاهیچ وقت از ما نگیری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 17صفحه 5