ساعت بعد
چه درسی داریم؟
مدرسه، جزئی از زندگی ماست. همۀ
ما روزی چند ساعت را در مدرسه میگذرانیم.
در کلاسهایش درس میخوانیم، در حیاطش
بازی میکنیم و از دقیقههایش برای یک عمر،
خاطره میسازیم.
حالا اگر این تعریف را برعکس ببینیم:
«زندگی جزئی از یک مدرسه است!» آیا
امکان دارد؟ چرا که نه، مگر ما در زندگی
درس نمیآموزیم؟ مگر ما در زندگی ساعت
تفریح نداریم؟ پس قبول کنیم که زندگی هم یک مدرسه
است. حالا که مدرسۀ ما این قدر بزرگ است، این قدر زمان
میبرد و این همه دانش آموز دارد، ساعتهایمان را چطوری
تنظیم کنیم؟ چطوری کلاسها را قسمت کنیم که از
درسهای زندگی عقب نمانیم؟ چقدر از وقتهایمان را به
بازی اختصاص بدهیم؟ راستی چقدر فرصت داریم که برای
امتحان نهایی درس بخوانیم؟ این امتحان نهایی چه زمانی
شروع میشود؟
برای رسیدن به این پاسخها باید بیشتر
فکر کنیم. میدانم که شما پاسخهای قشنگی
دارید. به شرط آن که ساعتی بنشینید و فکر
کنید. مثلاً خوب است دربارۀ این شعر
کوتاه فکر کنید. اگر منظور شاعر را
فهمیدید، برای ما هم بنویسید تا بخوانیم
و خوشحال شویم:
زندگی ساعت تفریحی نیست
که فقط با بازی
یا با خوردن آجیل و خوراک
بگذرانیم آن را...
هیچ میدانی آیا
ساعت بعد چه درسی داریم؟ زنگ اول «دینی»
آخرین زنگ «حساب»*...
سردبیر
éشعر از زنده یاد سلمان هراتی است
مجلات دوست کودکانمجله کودک 18صفحه 4