مجله کودک 20 صفحه 15

ماستمالی کردن! از دوران حکومت رضاخان پهلوی، ماجراهای مختلفی نقل شده و بیشتر این ماجراها مربوط به ظلم و بیداد او نسبت به مردم مظلوم ایران است. اما بعضی از این ماجراها از دایرۀ تاریخ بیرون آمده و به شکل ضرب­المثل یا کنایه در گفتار مردم جای گرفته است. یکی از این ماجراها مربوط می­شود به ضرب­المثل «ماستمالی کردن!» و اما داستان چه بود! محمدرضا پهلوی، پسر رضاخان تصمیم به ازدواج داشت، البته اولین ازدواج او! عروس «فوزیه» نام داشت و مصری بود. به همین دلیل مهمانان و همراهان عروس باید از مصر به ایران می­آمدند تا در جشن عروسی شرکت کنند.آن زمان مناسب­ترین وسیلۀ سفری که برایشان آماده شد، قطاری بود که از جنوب وارد ایران می­شد. از هزینه­های بسیار و چراغانی خیابانها و جشن­های آنچنانی که بگذریم، رضاخان دستور جالب­تری صادر کرد وآن این بود که باید دیوار خانه­های روستایی که در مسیر حرکت قطار قرار دارند، با گچ سفید شود، تا همه چیز زیبا به نظر بیاید! در یکی از روستاها چون در دسترس نبود و فرمان رضاخان باید اجرا می­شد، بخشدار دستور داد با کشک و ماست (که در آن ده فراوان بود) دیوارها را سفید کنند. این سفیدکاری هرچند که خیلی گران تمام شد! ولی آن قدر دوام داشت که قطار ملکه فوزیه بیاید و برود. از آن روز به بعد ماجرای ماستمالی کردن دیوارهای آن روستا بین مردم نقل شد و همه آن را برای هم گفتند و خندیدند.تا آن که امروز به صورت ضرب­المثلی رایج درآمد. حالا هروقت کسی ظاهر کاری را درست کند، اما اساس آن خراب باشد می­گویند: «فلانی قضیه را ماستمالی کرد.» یعنی بایک پوشش ظاهری همه چیز را پنهان کرد! به نظر می­رسد بسیاری از سیاستهای رضاخان و پسرش محمدرضا برپایۀ همین ماستمالی کردن اوضاع بنا شده بود! همان­طور که قدرت و کاخ و سلطنت­شان هم از درون ویران بود و عاقبت هم بر سرشان خراب شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 20صفحه 15