
رودی که
گریه کرد
خلوت ظهر عاشورا در سکوتی دردناک فرو رفته
بود. امام حسین(ع) شوق رفتن داشت و نگرانی آنان را
که مانده بودند.پس از او چه برسر خاندانش میآمد؟
چه کسی لبهای تشنۀ کودکان را با جرعهای
آب تر میکرد؟چه کسی پیکر پاک عباس
را به خاک میسپرد؟چنگ بر خاک
کشید و سر به سوی آسمان بلند کرد:
«خدایا!تو شاهدی که به آنان گفتم
بازگردند.تو شاهدی که این تقدیر من بود،
نه کودکان بیگناه.خداوندا،میدانی که یاران شهیدم،
وفادارترین مردمان بودند و اینک همه به سوی تو
شتافتند. خداوندا، شهادت عباس پشتم را شکست و
علی اصغرم تشنه وآرام درمیان دستهایم جان داد. اینک من
مجلات دوست کودکانمجله کودک 27صفحه 24