مجله کودک 27 صفحه 41

جعفر ابراهیمی؛نویسنده وشاعر: دنبال بوی کودکی­ام می­گردم جعفر ابراهیمی هم شاعر است و هم نویسنده، اما بیشتر بچه­ها او را به عنوان شاعر می­شناسند و حتی شعرهایش را در کتابهای درسی خود می­خوانند. وقتی که ما خواستیم به دیدنش برویم،او به تبریز سفر کرده بود، اما از پشت سیم­های تلفن به سوالات ما با رویی خوش پاسخ گفت. بهترین خاطره دوران کودکی در روستای ما رسم براین بودکه شب چهارشنبه سوری را جشن می­گرفتندو بچه­ها زیرنظربزرگترهاروی­پشت­بامها آتش درست می­کردند و از روی آتش می­پریدند. درست در همان روزها، پدرم برای کاری به تهران سفر کرده بود و به همین خاطر من بسیار ناراحت بودم. به دلیل همین ناراحتی، من گوشه پشت­بام ایستاده بودم و از روی آتش نمی­پریدم یکی از پیرمردهای روستای ماوقتی ناراحتی مرا دید، یک شکلات به من داد.آن شکلات ناراحتی مرا برطرف کرد و بوی عجیبی می­داد. من خیلی زیاد شکلات می­خورم تا بتوانم دوباره بوی آن شکلات را احساس کنم؛اما با وجود این همه شکلات هنوز بوی آن شکلات را پیدا نکرده­ام. بخاط همین،من اسم آن بو را «بوی کودکی»گذاشته­ام. فعالیت­های سال80 در سال 80فعالیت خاصی برای کودکان انجام ندادم، البته جزء سی­ام قرآن را ترجمه کردم که توسط انتشارت صابرین به چاپ رسید و در ضمن برای نوشتن زندگی­نامه حضرت فاطمه (س) هم کارهایی انجام دادم که هنوز چاپ نشده است. بهترین سفره هفت­سین بهترین سفره هفت­سین را حدود دوازده، سیزده سالگی­ام در تهران پهن کردم، اما بیشتر خاطرات من به شب چهارشنبه­سوری برمی­گردد. رسم ما بر این بود که شب چهارشنبه سوری غذایی می­پختند که آن را با عسل یا خرما می­خوردند. من هر وقت به عید نوروز فکر می­کنم، یاد وقتی می­افتم که مادرم خانه را تزیین می­کرد، من از بچگی فکر می­کردم که خانه ما با تزیین نورانی و عجیب می­شد. چند وقت پیش از خواب بیدار شدم و احساس کردم که چقدر خانه­ام نورانی و عجیب شده،به همین خاطر فکر کردم بچه­ام و سنی ندارم؛اما یکدفعه به یادم آمد که 50 سالَم است و دیگر بچه نیستم. *** نیک آهنگ کوثر،کاریکاتوریست: به جای سفره هفت سین؛ کاریکاتورش را کشیدم نیک آهنگ کوثر کاریکاتوریستی است که تجربه­اش را در کار برای کودکان با ضمیمه «سیب» آغاز کرده است. او دختر کوچکی دارد که برای او هم کاریکاتور می­کشد. این هم عید دیدنی با نیک آهنگ کوثر. خاطرات کودکی دوران دبستان چند بار مدرسه­ام را عوض کردم. کلاس اول و دوم ابتدایی را در ایالات متحده آمریکا خواندم؛ بعد به ایران آمدم و برای ادامه درس، کلاس اول را در شیراز امتحان دادم. مدتی در مدرسه­ای در کوی نصر تحصیل کردم. کلاس پنجم را در مدرسه ایزدی نورآباد ممسنی گذراندم و امتحانات نهایی را درمدرسه دیگری دادم وبرای من خیلی جالب بود که دوره پنج ساله­ای که باید درآن با آرامش کامل درس خواند،برای من به صورت مسافرت گذشت و درواقع دوران «مارکوپولویی» خودرادر سالهای دبستان گذراندم! هنگامی که در شیراز امتحان دادم، برایم خیلی سخت بودکه خودم را با درسهای مشکل ایران هماهنگ کنم و چون اواخر کلاس دوم به ایران آمدم و هنوز فرق «گ»،«ق»،«س»،«ص» و«ث» را نمی­دانستم، در اولین دیکته که مربوط به درس «حسنک کجایی» می­شد، اینطور نوشتم: «قاوها و قوسقندها در

مجلات دوست کودکانمجله کودک 27صفحه 41