
دو بارآقای ناظم با من به خاطر همین موضوع دعوا
کرده؛ امّا نمیدانم چرا هیچ وقت آنهایی را که
بینوبت وارد صف میشوند، تنبیه نمیکنند.»
آرش میگوید: «من همیشه دوست دارم از بوفه
خوراکی بخرم، ولی مامانم به من پول نمیدهد؛
میگوید خوراکی خانه سالمتر است، ولی تنوع
خوراکیهای بیرون بیشتر است.»
امیرحسین هیچ کدام از این مشکلات را ندارد. او زنگ
تفریحها یک گوشه حیاط مینشیند و مشقهای زنگ بعدش
را مینویسد!او میگوید: «من میدانم که مشقهایم را
باید در خانه بنویسم، ولی بعضی موقعها که شب
خیلی بازی کردهام و تکالیفم را انجام ندادهام، زنگ
تفریح، مشقهایم را مینویسم.» امیر حسین تا به حال
چند بار به خاطر همین موضوع تنبیه شده است. او با این که
خودش هم میداند کارخوبی نمیکند، از تنبلی دست برداشته
و تند تند دارد پرسشهای علومش را مینویسد.
سحر و گلناز هم زنگ تفریحها درس میخوانند. ولی روش
آنها با روش امیرحسین فرق دارد. آنها درسهای زنگ بعد را
که از قبل آماده کردهاند، از هم میپرسند این طوری هم
درسشان را مرور میکنند و هم چیزهای تازهای از هم یاد
میگیرند.
نسترن کلاس پنجم است و یک هفته است که در مدرسه،
مأمور آب شده. او به بچههای کوچک کمک میکند که آب
بخورند و مواظب است بچهها همدیگر را هل ندهند و در
آبخوریها آشغال نریزند.
فرزانه هم مأمور راه پلهها و ایوان است. او باید حواسش
را جمع کندکه بچهها توی پلهها نروند و همدیگررا هل ندهند.
نسترن و فرزانه و بقیه مأمورها، تمام زنگ تفریح باید به
وظایفشان برسند، ولی آنهاکارشان را دوست دارند؛ چون باعث
میشود بچهها کمتر آسیب ببینند. نسترن میگوید: «از
کمک کردن به کلاس اولیها خوشم میآید و
چیزهایی را که بلدم، به آنها یاد میدهم. اسم معلم
و کلاسشان را میپرسم. من با نصف کلاس اولّیها
دوستم!»
نیما دو سه روزی است که مسؤول بهداشت و بوفه شده
است مسؤول بوفه کار پرزحمتی است. او باید مواظب باشد که
ساندویچها بهداشتی درست شوند، خوراکیهای غیر بهداشتی
در بوفه فروخته نشود و بچهها از فروشندههای دورهگرد جلوی
مدرسه چیزی نخرند.
او میگوید: «گاهی اوقات از معلمها اجازه میگیرم
تا زودتر از وقتی که زنگ تفریح میخورد، توی بوفه
باشم. من تمام زنگ تفریح را آنجا میمانم و بعضی
وقتها به فروشنده کمک میکنم.»
زنگ تفریح، توی حیاط را که نگاه کنی، بچهها را میبینی
دستهدسته دور هم میایستند و با هم حرف میزنند. بعضیها
از خاطراتشان میگویند، بعضیها فیلمهایی را که دیشب
تلویزیون پخش کرده، تعریف میکنند و یا از معلمها و
درسدادنشان صحبت میکنند. اگر وارد این جمعها بشوی،
لطیفۀ دست اول، خاطرات بامزه و حرفهای شنیدنی زیادی
برای گوش دادن هست با حرفهایی که فقط مخصوص زنگ
تفریح و بچه مدرسهایهاست.
زنگهای تفریح، بهترین فرصت برای دوستی است. فرصت
این که بادوستهایت خوراکی بخوری، بازی کنی، درس بخوانی
و حرف بزنی یا حتی سیب کوچکی به کسی تعارف و دوستی
تازهای را آغاز کنی لازم نیست خجالت بکشی؛ اگر عجله نکنی
زنگ تفریح میخورد...
مجلات دوست کودکانمجله کودک 32صفحه 11