مجله کودک 41 صفحه 11

دیشب پدرم برای من باز از خاطرهامام میگفت میگفت و ز دیده اشک میریخت بر روح خدا سلام میگفت میگفت، امام چون علی بود مانند علی، نماز میخواند مانند علی، نماز خود را با سوز و پر از گداز میخواند او بنده صالح خدا بود هرگز ز نماز دل نمیکند همزاد صمیمی لبش بود همواره نماز، مثل لبخند از باغ نماز او، فرشته گلهای سپید نور میچید در آبی آسمان قلبش خورشید همیشه میدرخشید هنگام قنوت، لانه می­ساخت بر شاخه دست او، کبوتر تا بود، زمین و آسمان بود از یاس نماز او معطر تسبیح امام، برگ گل بود سجاده او، ز جنس شبنم می­خواند امام، سوره نور در گوش فرشته­ها عالم روزی که از این جهان سفر کرد در حال نماز و راز بود، او با بال نماز، پر زد و رفت تا باغ بهشت چون پرستو

مجلات دوست کودکانمجله کودک 41صفحه 11