مجله کودک 44 صفحه 20

اما باز هم رستم، نیروی سهراب ذو دست کم گرفته بود تا وقتی که یه سر طناب دست منه، نمی شه گفت کی اسیر کیه! حالا برو هو! وای حالا بیا زمین! ای وای من از دیدن خون حالن به هم می خوره متاسفم جکی ... با این که احساس محبت بهت دارم اما این جنگه و من مجبورم.... ! بالا سهراب کارشو تموم کن! وای نه! آِ! تا هفته بعد آخ!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 44صفحه 20