
لبخند دوست
یونسکو یک سازمان فرهنگی جهانی است. این سازمان، مرکزی به نام مرکز منطقه آسیا و اقیانوسیه این سازمان حکایتهای خواندنی از کشورهای این منطقه جمعآوری کرده است که موضوع همه آنها ((آدمهای ساده لوح)) است. از این پس گاهی در این صفحه داستانهایی از این مجموعه برایتان چاپ میکنیم.
کار خوب خدا
یک نفر در خارج شهر راه میرفت. به مزرعۀ هندوانهای رسید. احساس کرد که خسته شده و تصمیم گرفت قدری استراحت کند. چشمش به درخت گردویی که در آن نزدیکی بود افتاد و رفت زیر سایۀ درخت دراز کشید. او همانطور که از دیدن ساقههای نرم هندوانههای بزرگ که روی زمین گسترده شده بودند لذت میبرد، نگاهی به بالا کرد و متوجه چند گردو شد که به شاخههای درخت بلند و بزرگ گردو آویزان بودند. در حالی که از کار خدا شگفت زده شده بود با خودگفت ((خدایا، چرا گردوی به این کوچکی باید درخت به این بزرگی داشته باشد، اما هندوانههای به این بزرگی باید ساقههای نرم و افتاده روی زمین داشته باشند؟))
همان طور که گیج و منگ دنبال جواب سؤالش میگشت، ناگهان گردویی از درخت کنده شد و افتاد روی سرش. مرد در حالی که دستانش را به سوی آسمان دراز میکرد، با حالت تشکر گفت ((خدای بزرگ من، این خواست توست که هندوانه درخت به این بزرگی ندارد، و گرنه من الان زنده نبودم!)).
مجلات دوست کودکانمجله کودک 46صفحه 16