مجله کودک 55 صفحه 30

چی کار می کنی؟ آپیکو: هیچی. دارم دعای «آوه ماریا» را صد بار رونویسی می کنم. کریس: صد بار؟ دیوانه شده ای؟ آپیکو: نه، کشیش به من گفت که اگر می خواهم خدا دعاهایم را قبول کند، باید خیلی دعا کنم. مایکل: حالا دعایت برای چی هست؟ شاگرد اول بشوی؟ آپیکو: نه... مادرم مریض است. پروانه: حالا اگر صد بار از این دعا بنویسی، مادرت خوب می شود؟ آپیکو: نمی دانم.. این. دعا برای مریم مقدس است.من، از حضرت مریم خواسته ام که مادرم زود خوب بشود. می نا: چرا نذر نمی کنی؟ آپیکو: یعنی چی کار کنم؟ می نا: ما هر وقت دعایی داریم یا چیزی می خواهیم غذا و میوه و شربت به معابد می بریم و دعا می خوانیم دعا، زبانی جهانی مایکل از انگلیس وارد گپ شد. آپیکو از اوگاندا وارد گپ شد. پروانه: سلام. سلام بچه ها. چه خبر؟ من پروانه هستم از ایران. فیجی از ژاپن وارد گپ شد. می نا از هند وارد گپ شد. مالدینو: سلام به همگی. من مالدینو هستم از برزیل. کریس از استرالیا وارد گپ شد. آپیکو: بچه ها من امروز سرم خیلی شلوغ است. شاید مجبور بشوم کمی زودتر بروم. می نا: چرا؟ مشقهایت را ننوشته ای؟ آپیکو: نه دقیقا... فیجی: خب، حالا چه رمزی حرف می زنی؟ داری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 55صفحه 30