
قسمت سوم جنگل پردردسر
درخت عجیب و غریب
یلدا شرقی
می مو، بچه خاله میمون، دست مادرش را ول کرد و دوید از چیزی که تازه کنار خیابان درآمده بود، بالا رفت. خاله میمون گفت: «بیا پایین، زود باش، معلوم نیست اون چیه؟»
می مو گفت: «خب درخته دیگه.»
خاله میمون گفت: «این چه درختی یه که هی سبز میشه، قرمز میشه، زود بیا پایین، بریم بقیه رو خبر کنیم.
نیم ساعت بعد آقا خرسه با پسرش خُرخُر، و خانم قورباغه با دخترش، قورقوری آمدند، آقا خرگوشـه هم با پسرش خورخور رسید. خانم قوباغه گفت: «وای چه درخت ترسناکی!»
قورقوری گفت: «من دوستش ندارم.»
خانم قورباغه گفت: «دوستش نداشته باش عزیز دلم.»
آقا خرگوشه گفت: «صبح که من رفته بودم دنبال هویج، چند تای دیگه کنار خیابون دیدم. اینا چطوری دو روزه در اومدن؟» شاید ننه کلاغه بدونه.»
خور خور گفت: «بابا میوۀ این درختها خوردنییه.»
آقا خرسه گفت: «میوهاش کجا بوده؟!»
بعد با هیکل تپلش امد طرف آن درختی که سبز و قرمز می شد و گفت: «الان از ریشه درش میآرم.»
خُر خُر، پسر آقا خرسه هم گفت: «منم کمکت میکنم بابا.»
آقا خرگوشه رفت جلوی آقا خرسه و گفت: «حالا دست نگه دار، بگذار ننه کلاغه بیاد، شاید درخت به درد بخوری باشه.»
آقا خرسه شکمش را خاراند و گفت: «ننه کلاغه از کجا میدونه، هی همهاش میگی ننه کلاغه، ننه کلاغه!»
خاله میمون گفت: «هر چی باشه اون سن و سالش از ما بیشتره، بیشتر دنیارو گشته.»
می مو دوباره دوید و از آن درخت سبز و قرمز رفت بالا و روی سر آن نشست. خانم قورباغه گفت: «بیا پایین بچه.»
می مو گفت: «من نمیخوام کسی این درخت رو بکنه، نگاه کنین چقدر قشنگه، یک کمی سبز میشه، یک کمی قرمزه.» خُر خُر پسر آقا خرسه هم گفت: «منم میخوام ازش برم بالا.»
آقا خرسه با عصبانیت گفت: «وقتی یکی کار بدی کرد که نباید تو هم اون کارو انجام بدی.»
خاله میمون ناراحت شد و رفت روی شاخه بلند درخت سپیدار نشست و گفت: «می مو زود بیا پایین، بیا برو ننه کلاغه رو خبر کن.»
مجلات دوست کودکانمجله کودک 58صفحه 28