
د. من نمی خواستم بهش نگاه کنم. محمد حسین با انگشت
دو تا دستش، دهنش را کشید و بعد چشمش را هم کشید
پایین، قیافه اش خنده دارِ خنده دار شد، مثل قورباغه شد. من
خیلی خنده ام گرفت. دستم را گرفتم در دهنم که صدای
خنده ام زیاد نشود، آرش هم خنده اش گرفت. چند تا بچه
دیگر هم مسخره بازی درآوردند، من و آرش دیگر نتوانستیم
آواز بخوانیم، هی خنده مان می آمد. دو تا بچۀ دیگر هم که
پشت سر ما بودند، داشتند می خندیدند، آنها هم نتوانستند
سرود بخوانند، فقط پویا بود که داشت خودش تنهایی سرود
می خواند.
خاله معلم هی از پشت پرده می زد روی دستش و هی
می گفت:« هیس! هیس بچه ها ! تو رو خدا خرابکاری نکن
زنگ انشاء
موضوع این هفته
استادیوم ورزشی را
توصیف کنید
و فواید
آن را بنویسید.
ما در استادیوم میتوانیم ادب یاد بگیریم، یعنی سعی کنیم چیزهایی را که بعضیها بعـد از فوتبـال میگویند، هیچ وقت نگوییم.
در استادیوم همه چیز یا آبی است یا قرمز و رنگ دیگری وجود ندارد. اما من نمیدانم چرا همیشه بعد از فوتبال زلزله میآید و شیشههای مغازهها میشکند.
یکی دیگر از فایدههای استادیوم این است که آدم را توی تلویزیون نشان میدهند.
همه ما دانش آموزان میدانیم که استادیوم ورزشی جای بسیار خوبی است و ما در استادیوم کارهای زیادی میتوانیم انجام دهیم.
مثلاً اینکه میتوانیم هر چقدر دلمان میخواهد داد بزنیم تا دلمان خنک شود. یکی از فایدههای استادیوم این است که نمیگذارند دخترها به آنجا بیایند و فوتبال تماشا کنند. در نتیجه من میتوانم به استادیوم بروم و دل خواهرم را بسوزانم که جگرش آتش بگیرد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 59صفحه 17