مجله کودک 66 صفحه 24

قصه دوست قصر بستنی نویسنده : جیووانی روداری مترجم: نیکی خوگر زمانی در بولونیا قصری ساخته شد که همه­اش از بستنی بود و درست وسط قصر یک میدان بزرگ قرار داشت، بچه­ها از دورونزدیک می­آمدند آنجا تا این که بتوانند یک کم از این قصر مزه مزه کنند. سقف قصر ازخامه بود. دودی که از دوکش قصر بلند می­شد از شکر بود و خود دودکش هم از انواع و اقسام شکلات­ها ساخته شده بود. ولی بقیه قصر از بستنی بود. درها، دیوارها ومبل­ها همه از بستنی بودند. یک پسر کوچولو یک میز کوچک را گرفته بود و داشت پایه­هایش را لیس می­زد. پایه­ها را یکی بعدازدیگری آن قدر لیس زد که میز، با تمام بشقاب­هایی که روی آن­بود روی­سرش افتاد. خود بشقاب­ها هم از بستنی شکلاتی خیلی خوشمزه بودند. یکدفعه یکی ازنگهبان­ها متوجه شد یکی از پنجره­ها دارد ذوب می­شود. شیشۀ پنجره از بستنی توت فرنگی بود که حالا یک جوی صورتی رنگ از آن راه افتاده بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 66صفحه 24