
لبخند دوست
یاداشتهای یک دانش آموز دیوانه
اگر مهندس راه و ساختمان بودم، چه می کردم؟
اگر مهندس راه و ساختمان شوم، یک جاده درست میکنم
که وسطش رودخانه باشد تا آنهایی که ماشین ندارند، بتوانند با
قایق به این سو و آن سو بروند.
اگر مهندس راه شوم، یک جاده درست میکنم که سر از
بیابان در بیاورد. آن وقت در ورودی جاده یک تابلو میگذارم و
روی آن مینویسم: «مسیر آقا معلّمها» تا آقا معلّمها راه را گم کنند
و مدرسهها تعطیل شود.
اگر مهندس راه شوم، جادهها را طوری درست میکنم که
هیچ جادهای به جادۀ دیگر نرسد و هیچ خیابانی به خیابان دیگری
وصل نشود. فایده این خیابانها این است که دیگر ماشینها با هم
برخورد نمیکنند.
اگر مهندس راه شوم، راهها را کوتاهتر درست میکنم که
مردم خسته نشوند.
اگر مهندس راه شوم، فقط راههایی درست میکنم که به
پارک و سینما و شهر بازی
برسند!
مجلات دوست کودکانمجله کودک 67صفحه 16