
آقا روحالله عبایش را روش شانه انداخت و آماده شد تا همراه
سید برود.
حاج شیخ عبدالکریم حائری مثل همیشه ساده و متواضع
نشسته بود. پیرمردی با چهرۀ پر چروک و آفتاب سوخته دو زانو
رو به روی او دیده میشد. کلاه سفیدی به سر داشت و چندان
خوش اخلاق به نظر نمیرسید. دو نفر دیگر از هم درسهای
آقا روح الله هم آن جا بودند.
آقا عمامّهاش را روی سر جا به جا کرد. نفس عمیقی کشید
و با لحن پدرانهای گفت: «آقا روح الله! عزیز من! آخر این چه
کاریست که میکنید! این آقا آمده، میگوید، روزهای تعطیل
بچههای مدرسه شما توی زمین من فوتبالبازی میکنند.
این طوری زمین کشاورزی مرا خراب میکنند و باعث
زحمت من میشوند..»
مرد کشاورز دنباله صحبت آقا را گرفت: «بله، همین
آقا بود. خودم او را دیدم؛ وقتی که آمد توپش از زمین
من بردارد.»
آقا روحالله نگاهی به مرد انداخت؛ و نگاهی به صورت
آرام استاد. میدانست که باید جواب مناسبی داشته باشد.
چون غیر از این از او انتظار ندارند.
با اطمینان خاطر گفت: «این آقا درست میگوید. ما
روزهای تعطیل فوتبال بازی میکنیم؛ ولی نه توی
زمین کشاورزی. البته گاهی توپ توی زمین این
آقا میرود. چند بار این طور شد و خودم با احتیاط
وارد زمین شدم و آن را برداشتم، همین. هیچ وقت
هم قصد صدمه زدن به کسی یا چزی را نداشتم.»
سیّد با سینی خالی وارد اتاق شد. استکان و
نعلبکی رااز جلوی پیرمرد برداشت وگفت:«حاجآقا،
شما این آقا روح الله ما را نمیشناسید؛ او پسر
پدری است که جانش را برای دفاع از حقّ مردم
داده و شهید شده. حالا بفرمایید تا خودم یک
چایی تازه دم دیگر مهمانتان کنم.»
پیرمرد بلند شد تا برود. آقا روح الله هم اجازه
خواست تا برود، دوستش نیمخیز شد و گفت:
«حاج آقا حائری! تا این آقا روح الله سراغ درس و
کتابش نرفته و این جاست، من هم شکایتی دارم.
اجازه میدهید بگویم؟» آقا صمیمانه نگاهی کرد و
منتظر ماند.
طلبۀ جوانگفت: «آقا، ایشان هر وقت توپرا شوت میزنند،
مستقیم به دماغما میزنند. نمیدانید چه دردی میگیرد!تاحالا
چند بار خون دماغ شدم.»
لبخندی روی لبهای آقای حائری نقش بست و با مهربانی
گفت: «آقا روحالله، عزیزم، مواظب باش دوستانت اذیّت نشوند
و شکایت نداشته باشند.»
آقا روحالله خندید. دستیبه شانه دوستش زد و گفت: «آقا
منقصدی ندارم. وقتی توپ را پرت میکنم، بس که دماغ
این آقا بزرگ است توپ بهآن میخورد. تقصیر من نیست.»
صدای خنده اتاق را پر کرد.حالا پیرمرد کشاورز هم میخندید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 69صفحه 11