د مثل دوست
این ماجرا تمام شدنی نیست
چهل روز از عاشورا میگذرد. مسلمانان طبق یک سنّت دیرینه، چهلمین روز شهادت عزیزترین عزیزانشان را گرامی میدارند.
امّا سوگواری برای امام حسین (ع) و یارانش، به عاشورا و اربعین ختم نمیشود. مردم ما تقریباً در تمام مراسمی که برای درگذشت
عزیزانشان برگزار میکنند، به یاد مصیبت روز عاشورا اشک میریزند.
راستی، این چه سرّی است؟ چرا حتّی اگر کس دیگری از دنیا رفته باشد، برای امام حسین (ع) گریه میکنیم؟ چرا این حماسه
تمام نمیشود؟
آیا این اشکها فقط به خاطر شهادت ایشان است؟ مگر خود امام (ع) نگفت که «من مرگ با عزّت را بر زندگی با ذلّت ترجیح
میدهم»؟
من فکر میکنم که تازه ماندن این مصیبت، علّت دیگری دارد.
دلیلش آن است که هنوز ،دردهایی که به خاطر آن، امام حسین (ع) قیام کرد و به شهادت رسید،درمان نشده است.
مظلوم بودن امام حسین (ع) به معنای مظلوم بودن شخص ایشان نیست.
چرا که پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت بزرگوارش در نزد خداوند دارای
مقامی هستند که هیچ کس به گرد آن هم نمیرسد. یزید و تمام
کسانی مثل او، کوچکتر از آن هستند که بتوانند خدشهای به عظمت
امام (ع) وارد کنند. به خاطر همین است که حضرت زینب (س)
بعد از آن همه مصیبت و رنجی که در روز عاشورا و بعد از آن
تحمّل کردند، به یزید میگویند:
«جز زیبایی چیز دیگری ندیدم!»
پس آنچه که باعث اندوه و تأسف انسان است،
مظلومیت «حقّ»است.
حقّی که آن بزرگواران به گردن ما دارند، و
حقیقتی که به خاطر آن،این همه سختی را تحمّل
کردند. تا زمانی که کفر و فساد در روی زمین باقی
میباشد، حقیقت مظلوم است. تا زمانی که مردم
ضعیف،ظلم میشود و خون بیگناهان بر زمین
میریزد، حق، مظلوم است. تا زمانی که حکومت
بر انسانها در دست نا اهلان و ظالمان باشد، حق،
مظلوم است.
پس هنوز هم صدای امام (ع) از صحرای
کربلا به گوش میرسد:
«آیا کسی نیست که مرا یاری دهد؟»
مجلات دوست کودکانمجله کودک 80صفحه 3