آیا مادر گوش بچّهها را میبُرَد؟ پیش بینی وضع آب و هوا
تظاهرات دوم، درست زمانی آغاز شد که پدر خانواده، خسته
از سرکار به خانه برمیگشت. البته این بار، پلاکاردی هم در دست
بچّهها بود که روی آن، این شعار کوبنده را نوشته بودند:
«بدون مانتو و کفش دیگر نمیزنیم حرف!»
وقتی که آقای پدر در بدو ورود به خانه با سیل جمعیت معترض!
در مقابل آشپزخانه روبرو شد، با تعجب به مادر نگاه کرد. امّا وقتی
که خندۀ مادر را دید، خیلی خونسرد به طرف اتاقش راه افتاد. بچّهها
با دیدناین بیتفاوتی، نزدیک بود منفجر بشوند،امّا خودشان را کنترل
کردند. زیرا قول داده بودند تظاهرات آرام و بیسر و صدایی داشته
باشند.
در این هنگام، مادر برای اولین بار رو به جمعیت کرد و با لحن
هشدار دهندهای گفت: «دست از این مسخرهبازیها بردارین،
مگه نمیبینین که پدرتون خستهس؟ بهتره بساطتونو جمع کنین و برین توی اتاق خودتون تظاهرات راه بیندازین!»
امّا بچّةها، که از اولین واکنش سران خانواده، خوشحال به نظر میرسیدند، به تحصّن خود ادامه دادند. مادر ادامه داد: «لااقل
از سر راه کنار بروید، میخواهم از آشپزخانه خارج شوم!»
باز هم بچّهها ترتیب اثر ندادند. این بار مادر، با خونسردی تمام دست به اقدامی زد که باور کردنی نیست. حتّی طاقت
شنیدنش را هم ندارید! از شما چه پنهان،زبان خود من هم بند آمده (که این برای یک طوطی اصلاً خوب نیست.) در ضمن،
چون جای روزنامه دیواری این شماره تمام شده، مجبورم ادامه گزارش را در شمارۀ بعد بنویسم. فقط این را بگویم که مادر، در
مقابل چشمهای ترسان جمعیت،به طرف جا ظرفی رفت و یک کارد تیز برداشت! بعد هم یک سینی ... در این لحظه، بچّهها
دو دستی گوشهایشان را در دست گرفتند.
به دلیل تحصّن جمعیت زیادی از اهالی خانه،
امروز ادارۀ هواشناسی هم تعطیل بود. امّا با اقدام
خشونتآمیزی که مادر خانواده انجام داد (به دست
گرفتن کارد تیز آشپزخانه) پیشبینی میکنیـم که
به جای باران، شاهد وقایع خونینی باشیم، مثل
بریده شدن گوش بچّهها!
هفته بعد، حتماً این صفحه را بخوانید
مجلات دوست کودکانمجله کودک 80صفحه 23