مجله کودک 81 صفحه 23

جمعیت تصمیم به اعتصاب غذا گرفت! بعد از سرکوب تظاهرات امروز، تظاهرکنندگان خشمگین جلسه محرمانه ای در اتاق خود برگزار کردند. آنها که به هیچیک از خواسته های خود نرسیده بودند تصمیم گرفتند علاوه بر تحصن در سکوت، دست به اقدام موثرتری بزنند. اما چون جرأت نداشتند با کارهای خطرناک، اعتراض خود را به گوش پدر برسانند، تصمیم عجیبی گرفتند:اعتصاب غذا! البته به دلیل سخت بودن این کار، برادر کمی اعتراض داشت، ولی با اصرار خواهر ناچار به قبول اعتصاب غذا شد. باالاخره موقع شام، آقای پدر در جمع تظاهر کنندگان حاضر شد. اما چون خواهر و برادر، به هیچ وجه راضی به خوردن شام نبودند آقای پدر هم به آنها اعتنایی نکرد. بچه ها فکر می کردند که با غذا نخوردن، حتماً می توانند حرفشان را روی کرسی بنشانند. اما ازآنجایی که در خانه آنها اصلاً کرسی وجود نداشت، موفق به این کار نشدند! از این گذشته آنها قهر کرده بودند و نمی توانستند حرفی بزنند پس حرفی نبود که روی کرسی بنشانند! به این ترتیب،پدر و مادر با خونسردی مشغول غذا خوردن شدند و بچّه ها با حرص، به تماشا پرداختند. البته مادر غذای آنها را هم کشیده بود، ولی بچه ها غذایشان را نخوردند. وقتی برادر، قولش را فراموش می­کند ماجرا از این قرار است که وقتی مادر داشت برای پسر غذا می کشید پسرک یادش رفت که نباید حرفی بزند و باغیظ گفت:«من که غذا نمی خورم، ولی برای هر کسی کشیده اید، کم است!» با این حرف شلیک خنده پدر و مادر به گوش رسید. اما خواهر با عصبانیت، نیشگونی از پهلوی برادر گرفت که آه از نهاد آن بیچاره درآورد. پسرک، تازه فهمید که قرارشان را فراموش کرده وحرف زده است. پس با شرمندی سرش را پایین انداخت و با حسرت، به مزۀ غذای چرب و چیلی مامان فکر کرد. پیش بینی وضع آب و هوا کارشناسان اداره هواشناسی پیش بینی می­کنند نیمه های شب، شکم خالی برادر به قار و قور می افتد و او یواشکی به آشپزخانه می رود و دزدکی به یخچال، سرک می کشد. البته اگر او موفق شود که دلی از عزا در بیاورد اوضاع جوی آرام خواهد بود. ولی اگر خدای نکرده، خواهر از خواب بیدار شود و ردّ برادر را بگیرد، قشقرقی به پا خواهد شد که نگو و نپرس. فعلاً که هر دو گرسنه اند و هوا، کمی تا قسمتی ابری است! یعنی یه دل می گه بخور، یه دل می گه نخور!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 81صفحه 23