
کاغذ پاره نگاه کنید، آن وقت پی می برید که این نوشته به اصطلاح رمزی چه معنی می دهد. ویرمل مهربان فقط میخواهد برادرش را در جریان بگذاردکه فکر می کند در چه روز وچه ساعتی از زندان فرار کند. بله ، برایش متاسفم ، ولی حالا ما باید به سوپ او نمک بزنیم... *
ودکتر هوتر یادداشت را به مأمورش برگرداند.
سرنگهبان هاوف به طور نامفهومی بیان کرد:
«سعی می کنم! » و در آن حال قیافه شادی نداشت.به نظر می رسید که آوردن یک متخصص را ترجیح می داد... سپس یادداشت را خواند... و چند بار دیگر هم خواند، پس از هفده بار خواندن احساس رضایت در چهره اش پیدا شد. برای آخرین بار چشم هایش متن را دنبال کرد:
روز هفته من ساعت روز
زندان را ترک جدید قبل از دو
دیگر می کنم سومین
هاوف به مدیرش خیره شد و گفت: «پیدا کردم، آقای مدیر... واقعاً روز و ساعت دقیق در یادداشت مشخص شده... عجب چیزی است.»
و بنابراین چنین اتفاق افتاد که «هوجگو ویرمل» معروف به «ویمی انگشتی» با خواری موفق به فرار نشد. در واقع فرار او به آغوش باز سر نگهبان هاوف ختم شد.
*در فارسی می گوییم ، پیاز داغش را بیشتر کنیم.
سوال در چه روز هفته ، و در چه ساعتی زندانی شماره 192 می خواست از زندان فرار کند.
پاسخ قصه ترجمه شماره گذشته:
اسم کلر، نه به خاطر این که او بیشتر از بقیه به بی گناهی خود اعتراف کرد، بلکه چون می دانست که موضوع بر سر یک گلگیر داغان شده است و این را فقط خود مجرم ممکن بود بداند!
مجلات دوست کودکانمجله کودک 82صفحه 29