مجله کودک 87 صفحه 11

خیابان ، بعض کرده هوای گریه دارد و هر کس که می آید بر او پا می گذارد ندارد استراحت نه در روز و نه در شب شده بیمار و لاغر وهی می سوزد از تب خیابان رفته از هوش پرستاری ندارد کسی در فکر او نیست و غمخواری ندارد! کسی با او نگفته نه حرفی، نه پیامی سحرگاهان، نگفته کسی بر او سلامی! شبی ای کاش می شد برایش، دکتر آورد! پمادی زد به زخمش و یا پاشویه اش کرد!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 87صفحه 11