مجله کودک 89 صفحه 14

تصویر دوست یک بچه با معرفت! امیرمحمد لاجورد نوشته: مژگان بابامرندی بابا:«رهی ، رهی بیداری؟ روشنایی: «برو بردارت را بیدار کن.» روشنایی: رهی ، بابا می خواهد کباب درست کند... رهی: «خب، خب قلقلک نده.» -: رهی، آجرها را با دقت بچنین!» خوش به حالش، نگاه کن چه بی خیال تاب می خورد. -: «رهی، تند تر باد بزن!» روز جمعه چه خوب است .. بابا هم با ما ناهار می­خورد. روشنایی: «همین جا خوب است بروچند تا صندلی بیاور.» -:«ناهار خوردن اینجا خیلی مزه می دهد. مواظب باش نشکند.» تا بابا نیامده یک تکه گوجه بخورم. چه داغ بود. سوختم. پس کباب چی شد. ما منتظریم!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 89صفحه 14