مجله کودک 94 صفحه 32

شعر دوست موش کاغذی ناصر کشاورز بابا برایم امروز یک موش کاغذی ساخت آن موش را به شوخی روی تن من انداخت از بس که واقعی بود از جای خود پریدم یک لحظه فکر کردم یک موش زنده دیدم با خنده گفت بابا: ترسی ندارد این موش فوری مرا بغل کرد شد ترس من فراموش از خنده من و او شد خانه شاد و خندان من موش را گرفتم رفتم سراغ مامان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 94صفحه 32