مجله کودک 96 صفحه 13

هدیه تو بیشتر به درد یک مادر میخوره! ـ پس لااقل این پیراهن را خودت بپوش و یکی از پیراهنهای خودت را هدیه کن! ـ این هم کار خوبی نیست. پیش خدا ارزش زیادی نداره، میدانی چرا؟ ـ چرا؟ ـ چون خداوند در قرآن از ما خواسته که اگر میخواهیم چیزی را به کسی ببخشیم یا هدیه کنیم، اون چیز از بهترین و عزیزترین و باارزشترین چیزهای ما باشه! وقتی صحبت به اینجا رسید، مادر قصهای را برای راضیه تعریف کرد: «راضیه جان ! برای این که بهتر حرفمم را بفهمی بگذار برایت قصهای تعریف کنم: حضرت فاطمه زهرا(س)، درست در شب عروسی خودش، که بهترین شب زندگی هر دختری است. بهترین و باارزشترین چیزی را که در خانه داشت، به یک زن فقیر و نیازمند بخشید. میدانی آن چیز، چی بود؟ لباس مخصوص عروسیاش! فکر میکنی مادر عزیز ما، که در آن شب فقط دوازده سال داشت، به یک پیراهن عروسی لطیف و قشنگ احتیاج نداشت؟ یا ازآن خوشش نمیآمد؟ حتما میگویی نه! هم به لباس خوب و زیبا احتیاج داشت و هم آن را دوست داشت. با این حال، وقتی که یک زن فقیر در خانهاش را زد و از او کمک خواست، همان پیراهن را به او بخشید و خودش پیرهن کهنهای پوشید، میدانی چرا؟ چون به یاد این آیه قرآن افتاد که سفارش میکند: «از بهترین، عزیزترین و پاکیزهترین چیزهایی که دوست دارید، به دیگران هدیه کنید.» راضیه که با کنجکاوی به حرفهای مادر گوش میداد، کمکم اخمهایش باز شد و لبخندی روی لبهایش نشست. بعد از لحظهای فکر کردن، گفت: «باشه مامان! حالا که این طوره، من هم با شما به بیمارستان میآیم. میخواهم خودم این هدیه را به خاله بدهم، قبوله؟» مادر خندید و گفت: «قبوله، تازه این طوری خیلی هم بهتره! پس برو زود لباسهایت را بپوش و حاضر شو تا برویم!» راضیه با خوشحالی دوید و رفت تا لباسی بپوشد. اما در بین راه، یک دفعه چیزی به یادش آمد و برگشت با نگرانی پرسید: «مامان ! راستی، حضرت فاطمه(س) با همان پیراهن کهنه عروس شد؟» مادر لبخندی زد و گفت: «نه دخترم! خدا همان شب پاداش بزرگی به حضرت فاطمه(س) داد. و به جای آن پیراهنی که بخشیده بود. بهترین و زیباترین لباس عروسی را از بهشت برای ایشان فرستاد.» دوست ولادت حضرت فاطمه(س) و روز مادر را تبریک میگوید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 96صفحه 13