مجله کودک 99 صفحه 10

مدرسه دوست زنگ اول برنامه درسی محمدرضا یوسفی من شنبه کفش واکس میزنم یکشنبه بساط پهن میکنم دوشنبه سیگار میفروشم سهشنبه شیشهماشین پاک میکنم چهارشنبه فال حافظ میفروشم پنجشنبه آشغال مقوا جمع میکنم جمعه به یاد درس و مدرسه میافتم ولی جمعهها مدرسهتعطیل است! آقا اجازه! کسی اسم مرا بلد نیست. همه به من میگویند «اجازه» چون وقتی میخواهم تختهپاککن را به سر دوستم بگویم، به او میگویم: «اجازه بکوبم تو سرت؟» یا وقتی که میخواهم از پنجره کلاس بیرون بپرم، میگویم: «آقا اجازه بپریم؟» حتی وقتی میخواهم شیشه مدرسه را بشکنم، به آقا ناظم میگویم: «اجازه بشکنیم؟» موقع ناهار خوردن به مادرم میگویم: «اجازه ! با چنگ و ناخن غذا بخوریم؟» وقتی بابام روزنامه میخواند، به او میگویم: «اجازه ! با روزنامهات موشک درست کنم؟» حالا به شما که با من آشنا شدهاید، میگویم:« اجازه! میبخشید. شما هم برای هر کاری که میخواهید انجام بدهید. اجازه میگیرید؟ ولی این آقا معلم که نمرههای صفر و تک به من میدهد. از خودم اجازه نمیگیرد. به هر حال، اجازه! من هم یک روز معلم میشوم، نه؟»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 99صفحه 10