مجله کودک 101 صفحه 6

دیدار دوست صدای پای دیو را در اندیمشک میشنیدم دوران کودکی خود را همزمان با سالهای جنگ تحمیلی، در شهر «اندیمشک» یکی از شهرهای جنوبی کشورمان سپری کرده است. به خاطر نزدیکی این شهر به مناطق جنگی، او نیز مانند سایر اهالی جنوب کشورمان خاطرههای زیادی از جنگ دارد. به مناسبت سی و یکم شهریور سالروز آغاز جنگ و فرارسیدن هفتة دفاع مقدّس، به دیدارش رفتهایم، تا کمی از حال و هوای مناطق جنوبی کشورمان در آن سالها بشنویم. l لطفاً کمی از خودتان برایمان بگویید. حمیدرضا آذرنگ هستم،نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر. در سال 1351 به دنیا آمدم و دوران کودکیام را در زیر آسمان آبی خوزستان، در شهر زیبای اندیمشک گذراندم. l برای اولین بار چطور با جنگ آشنا شدید؟ تا قبل از سال 1359، یعنی سالی که جنگ تحمیلی عراق با کشورمان آغاز شد، من هنوز نمیدانستم که جنگ یعنی چه؟ آن روزها من که تازه وارد هشت سالگی شده بودم، تنها تصوّرم از جنگ، قصّههای نبرد قهرمانان شاهنامه با دیوها و موجودات افسانهای بود. حتّی روزی که اندیمشک برای اولین بار بمباران شد، من احساس میکردم که غرّش هر بمب، صدای پای یک دیو است! تا اینکه مدّتی بعد از شروع جنگ، مدرسهای هم که من در آنجا درس میخواندم، از شرّ آتش بمبهای دشمن در امان نماند. آن روز شاید اولین روزی بود که معنای واقعی جنگ را فهمیدم. با شهادت تعداد زیادی از همکلاسیهایم در

مجلات دوست کودکانمجله کودک 101صفحه 6