
«پسانداز گوسفندان»
خاطرات آقای چوپان:
من هر وقت که شیرهای گوسفندانم را میفروختم مقداری از پول آن را به گوسفندها میدادم که پسانداز کنند. یکروز آنها پساندازشان را به من دادند تا به شهر ببرم و در بانک بگذارم.
هدف گوسفندها این بود که علاوه بر پسانداز کردن پولهایشان در قرعهکشی بانک هم شرکت کنند و بتوانند جوایز ارزنده ببرند. من هم با کمال میل پذیرفتم و پولها را از آنها گرفتم و با خودم به شهر بردم. چه گوسفندهای خوبی!
حرفهای قشنگ بهاره
من هر روز یه مقدار از پولهای توجیبیام رو پسانداز میکنم و تا آخر ماه که این پسانداز زیاد میشه، میرم و یه پیتزای خوشمزه برای خودم میخرم و خودم تنهای میخورمش!
آموزش زبان انگلیسی:
آقا فیله این دوچرخه رو در قرعهکشی بانک برده!
جواب معما:
میخواد برای خودش یک کلاه آهنی بخره که اگه بازم گلدون به سرش خورد، دیگه سرش آسیب نبینه!
مجلات دوست کودکانمجله کودک 101صفحه 23