مجله کودک 109 صفحه 25

باز جنین یک چیز دیگر گفت : البته این کارش بد بود، او نباید وسط حرف پدر و مادرش می­پرید ،بی­تربیتی بود. شبنم گفت : ببین همیشه می­گویند اگه می­خواهید زبان انگلیسی یاد بگیرید ، باید نوار انگلیسی گوش بدهید، حالا ما هم نوار زبان جنینی گوش می­دهیم . فکر خوبی بود. رفتم و ضبط رو آوردم و روشن کردم. جنین فسقلی با هر صدای تاپ تاپی ، یک چیزی می­گفت . سرو صدایش خیلی بلند بود. انگار عصبانی بود و داشت داد و فریاد می­کرد. سر و صدا که تمام شد ، جنین هم ساکت شد ، شبنم گفت : نوار رو بزن عقب ، صداش رو بشنویم .» نوار رو زدم عقب و ضبط را روشن کردم ، اولش صداها همه عجیب و غریب بود. نسیم گفت : « بشین حرفهاش رو بنویس تا بعد از روش بخونیم و حفظ کنیم .» فکر خوبی بود . کاغذ را آوردم و اولین کلمه را نوشتم : « اُو وَی .اَه ووی . مَی . آی .» نی­نی­ ما هی این کلمه­ها را تکرار می­کرد . شبنم گفت :« ماشاءا... هزار ماشاءا... بزنم به تخته ، بچه­مون صداش اِکوئه ، خوب گوش کن ، صداش تو نوار می­پیچه .» همۀ کلمه­ها را که نوشتم ، به شبنم گفتم :« راستی این صدای تاپ تاپ چی بود؟» شبنم گفت :«نمی­دونم برو بیرون یک نگاهی بینداز .» در را که باز کردم ، یکدفعه چشمم افتاد به محمدحسین و زنش که توی راهرو ایستاده بودند و زود در را بستم و از لای در سرک کشیدم . شبنم گفت : «کی بود؟» گفتم :«محمد حسین و خواهرت». شبنم هم دوید و آمد با یک چشم از لای در بیرون را نگاه کرد . محمدحسین و زنش داشتند به دیوار بغل درشان نگاه می­کردند ، یک چکش هم دست محمدحسین بود. ما دیوار را نمی­دیدیم ، تا آنها رفتند توی خانه­شان ما زود در را باز کردیم تا روی دیوار را ببینیم . آنها روی دیوار یک تابلو زده بودند که رویش نوشته بودند : آموزش زبان نی­نی­ها فقط ماهی 20 هزار تومان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 109صفحه 25