
دوباره خسته و خاک، تن او
پُر از بوی عرق، پیراهن او
***
برایش چای داغ آورد مامان
لباسی تازه حاضر کرد مامان
***
پدر مثل همیشه شادی آورد
به همراه خودش سوغاتی آورد
***
پدر یک چند می ماند در اینجا
گل و لبخند می ماند در اینجا
***
دوباره بعد چندین روز دیگر
پدر از خانۀ ما می زند پر
***
سوار آن اتوبوس قدیمی
از اینجا می رود شاد و صمیمی
***
دلش می ماند اینجا سبز و ساده
خودش آن دورترهای توی جاده
مجلات دوست کودکانمجله کودک 118صفحه 11