مجله کودک 122 صفحه 5

رفتند. رسول خدا (ص) این بار پاسخ سلام مسافران را داد و آنها را به حضور پذیرفت. در این حال رو به یارانش کرد و فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق برانگیخته و رسول خود ساخته بار اول که اینها پیش من آمدند شیطان همراهشان بود»! آن وقت عالمان مسیحی شروع به پرسش از پیامبر (ص) کردند. یکی از آنها پرسید: «ای محمد! درباره مسیح چه می گویی؟» پیامبر (ص) پاسخ داد: «او بنده خدا و رسول و فرستاده خدا بود». آن مرد جواب پیامبر (ص) را قبول نکرد و بنا کرد به عیب و ایراد گرفتن. در همین وقت آیه نخست سوره «آل عمران» که در پاسخ همین سول است بر پیامبر نازل شد و پیامبر آنها را یکی یکی برای مهمان ها خواند و شرح داد. از جمله این آیه را برایشان خواند: «به راستی که حکایت عیسی در نزد خدا مثل حکایت آدم است که او را از خاک آفرید...» پیامبر (ص) پشت سر هم آیه های قرآن را برای مسافران می خواند ولی آنها نمی پذیرفتند و با لج بازی انکار می کردند. آن وقت آیه ای نازل شد که به پیغمبر (ص) دستور «مباهله» را می داد: «پس هر کس که با وجود این علم و دانشی که به تو رسیده باز هم درباره عیسی با تو سرسختی و جدال کند به او (آنها) بگو: بیایید تا ما پسران خود را بیاوریم و شما هم پسران خودتان را. ما زنان خود را بیاوریم و شما زنان خود را. ما اهل خود را بیاوریم شما اهل خود را. ن وقت به درگاه خدا ناله و زاری کنیم و از او بخواهیم بر دروغگویان لعنت فرستد». به دنبال این آیه، رسول خدا (ص) د رشدند ابو حارثه رو به دوستانش کرد و گفت: «فردا که شد نگاه کنید اگر محمد با فرزدان و خانواده اش به مباهله آمد از مباهله با او خودداری کنید. ولی اگر با یاران و پیروانش آمد به مباهله اش بروید». صبح روز بعد رسول خدا (ص) در حالی که دست حسن و حسین (ع) را گرفته بود فاطمه (س) به دنبالش و علی (ع) پیش رویش در حرکت بودند در محل مباهله حاضر شد. ابوحارثه و دوستانش کمی دورتر ایستاده بودند و نگاه می کردند. ابوحارثه از همراهانش پرسید: «چه کسانی همراه محمد هستند؟» یکی از آنها که خانواده پیامبر (ص) را می شناخت جواب داد: «آن یکی پسر عمو و داماد اوست، آن دوکودک نوه های او هستند و آن زن هم دختر او و عزیزترین شخص نزد اوست». پیامبر(ص) با اعضای خانواده اش آمد و در جای مباهله دو زانو روی زمین نشست. ابوحارثه با دیدن این صحنه به یارانش چسبید و گفت: «به خدا قسم محمد به همان گونه که پیامبران برای مباهله روی زمین می نشینند، نشسته است. من در مقابل خود مردی را می بینم که با تمام ایمان و عزم خود آماده مباهله است و می ترسم که در ادعای خود راستگو باشد و هنوز یک سال نگذشته در دنیا یک نفر از ما به جا نماند و همه هلاک شوند!» آن وقت همه با هم پیش پیامبر (ص) رفتند و گفتند: «ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم و خواستار صلح و آشتی و پرداخت جزیه هستیم!» رسول خدا (ص) درخواست آنها را قبول کرد و برایشان قراردادی نوشت که بر اساس آن هر ساله دو هزار دست لباس که قیمت هر دست آن 40 درهم باشد بپردازند. نوشته اند که ابوحارثه در آخرین روز توفق در مدینه به دست پیامبر مسلمان شد. آیه 58 سوره آل عمران آیه 61 سوره آل عمران یک جوز مالیات، که حکومت اسلامی از غیر مسلمان ها می گرفت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 122صفحه 5