مجله کودک 129 صفحه 7

از دنیا می روم. بدنم را در آن کفن کنند تا خداوند گناهانم را ببخشد. دوم اینکه مقداری پول از ایشان بگیرم تا برای دخترانم چند انگشتر بخرم و سوغات ببرم. خودم که این قدر پول ندارم»! او جلوی چارچوب در ایستاد امام رضا (ع) به استقبالش آمد. او را بغل کرد و برایش دعا خواند. وقت خداحافظی بود . ریان دست در گردن امام (ع) انداخت ناگهان طاقت از دست داد وهای های زیر گریه زد. گریه بلندش خدمتکار های خانه امام رضا (ع) را غمگین ساخت. امام رضا (ع) به او آرامش داد. ریان نمی توانست حرفی بزند. راه گلویش بسته شده بود و زبانش نمی چرخید. او باز دست ها و صورت امام رضا (ع) را بوسید و سپس به راه افتاد. قدمی که جلو گذاشت، دوباره برگشت و به امام رضا (ع) نگریست. امام رضا (ع) هم غمگین بود. ریان دوباره گریست اما نایستاد و قدم تند کرد تا خواست به طرف شتر خود برود صدای مهربان امام رضا (ع) به گوشش نشست. هواپیمای «فوکر» سه باله پس از چندی هواپیمای «فکر» سه باله نیز توسط بارون فون ریختوفن در نیروی هوایی آلمان به خدمت گرفته شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 129صفحه 7