مجله کودک 138 صفحه 8

گرسنگی و تشنگی ضعیف و ضعیف تر شدند ولی باز هم دست از کار نکشیدند. هفته ها و ماه ها گذشت تا این که زمستان فرا رسید و سر دسته دزدها دیگر نتوانست ادامه بدهد. چکشی برداشت و با عصبانیت کمد شیشه ای را شکست. بر اثر ضربه او کمد شیشه ای به هزاران تکه تقسیم شد. هر سه آخرین فریاد خود را سر دادند و روی انبوه طلاها افتادند و مردند. مدتی بعد پادشاه به قصر خود بازگشت خدمتکارانش به او تعظیم کردند و گفتند: ما را ببخشید سه دزد تبه کار کمد شیشه ای را دزدیده اند. پادشاه به خدمتکارانش دستور داد سرتاسر سرزمین پهناورش را برای یافتن کمد شیشه ای بگردند. وقتی آنها فهمیدند چه اتفاقی برای کمد شیشه ای افتاده است و چه بر سر دزدها آمده است کیسه های طلا را در شصت ارابه بزرگ جا دادند و به خدمت پادشاه بردند. پادشاه سرش را با تاسف تکان داد و گفت: اگر دزدها به جای هر کیسه طلا که از کمد برداشتند چیزی به آن بر می گرداندند امروز زنده بودند. او به خدمتکارانش دستور داد تمام تکه های کمد شیشه ای را جمع کنند آنها را ذوب کنند و از آن کره کوچکی بسازند که تصویر تمام کشورهای روی آن نقش بسته است. او با این کار می خواست به خود و دیگران یادآوری کند که: «زمین هم مانند آن کمد شیشه ای شکننده است». با آغاز جنگ جهانی دوم (1938) هوندا نیز به خدمت سربازی مشغول شد. در سال 1942 و در اوج جنگ جهانی دوم هوندا مجبور شد 40 درصد از مالکیت کارگاه خود را به کارخانه موتورسازی تویوتا بفروشد. با پایان جنگ در سال 1945 هوندا بقیه سهام و مالکیت کارگاه خود را به تویوتا واگذار کرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 138صفحه 8