مجله کودک 139 صفحه 14

در یکی از روزهای میانی شهریور سال 65 یعنی روز دوشنبه هفدهم شهریور آن سال در حالی که رزمندگان غیور کشورمان خود را آماده یک حمله سخت به دشمن بعثی می کردند . من هم برای سخنرانی عازم منطقه «شیخ سله» در نزدیکی مرزهای غرب کشورمان که محل تجمع رزمندگان بود رفته بودم . حدود ساعت 5 بعداز ظهر بود که تعدادی از جنگنده های دشمن به طرف منطقه یورش آورده و به وسیله بمب های آلوده به گاز خردل و گاز اعصاب که دو گاز شیمیایی بسیار خطرناک به حساب می آیند محل تجمع ما را بمباران کردند . از لحظه شروع بمباران دیگر چیزی به خاطر ندارم تا اینکه مدتی بعد در بیمارستان 22 بهمن در حالی که به خاطر شدت بمباران بینایی چشم هایم را از دست داده و از ناحیه سینه نیز به شدت معصوم شده بودم به هوش آمدم . از آن روز تا حالا با وجود گذشت سالها هنوز هم با مشکلاتی که بمبهای مرگبار دشمن برایم به وجود آورده اند دست و پنجه نرم می کنم و حتی گاهی تا پای مرگ هم پیش می روم . *عکس العمل فرزندان شمادر مواقعی که بد حال می شوید چگونه است ؟ من ظاهراً دو فرزند نوجوان بیشتر ندارم اما در مواقع از آنجایی که یک معلم هستم تمام دانش آموزان و حتی دانشجویانم من را به چشم پدر خود نگاه می کنند و همیشه نگران حال من و و خیم شدن وضعیت جسمانی من هستند. به طور مثال تا حالا بارها شده که بر اثر تاثیرات به جا مانده از بمب های شیمیایی در حال تدریس در کلاس ازهوش رفتم اما هر بار که به هوش آمدم بچه ها را دور خودم دیدم که با چشمان اشکبار دستان کوچکشان را بالا برده و برای سلامتی من دعا می کردند . برای رسیدن به تولید انبوه خودرو ، کمپانی فیات در سال 1937 ، زمین های وسیعی از اراضی «میرافیوری» ایتالیا را در اختیار گرفت . در این مکان بزرگ تاسیسات پیشرفته آن زمان در زمینه خودروسازی و سالن های مونتاژ خودرو را بنا نهاد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 139صفحه 14