مجله کودک 139 صفحه 18

گردنبند پربرکت پیرمردی لاغر و رنگ پریده ، با لباس هایی کهنه و پاره وارد مسجد شد و یک راست پیش پیغمبر رفت و با سه جمله کوتاه ، شرح حال خود را گفت : «ای رسول خدا ،گرسنه ام ، غذایم بده ! برهنه ام ، لباسم بپوشان ! بینوایم ،کمکم کن!» پیامبر اکرم (ص) فرمود : چیزی در دست ندارم . به خانه دخترم برو از تو دستگیری خواهد کرد . خانه حضرت فاطمه (ع) نزدیک بود . یکی از یاران پیامبر پیرمرد را تا خانه فاطمه راهنمایی کرد . پیرمرد در زد . از آن طرف صدا آمد : کیستی ؟ پیرمرد گفت : «شخصی گرسنه و برهنه و بینوایم . به من رحم کنید خدا به شما رحم کند .» حضرت فاطمه (ع) گردنبندی را که یکی از نزدیکانش به او هدیه داده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد داد و فرمود : این گردنبند را بفروش و خرج زندگی ات کن . امیدوارم در آینده بی نیاز شوی ! پیرمرد بینوا ، گردنبند را گرفت و با خوشحالی به مسجد برگشت و پیش پیامبر رفت . آن وقت گردنبند را به ایشان نشان داد و گفت : ای رسول خدا ، دخترت فاطمه گردنبندش را به من بخشید تا بفروشم ! به دنبال فیات 500 ، این کمپانی تحقیقاتی بر روی موتور دیزل انجام داد . نتیجه این تحقیق تولید فیات 1400 با موتور دیزلی بود . فیات 1400

مجلات دوست کودکانمجله کودک 139صفحه 18