
میشد و حسابی میخورد و لذت میبرد و در عوض، چراغش را در جشنها و مهمانیها روشن میکرد تا همه جا نورانی شود. چند وقت که گذشت ، وزن شبتاب آنقدر زیاد شد که دیگر به سختی میتوانست بخزد. بالاخره یک روز وقتی که یک قورباغه دنبالش آمد تا او را به جشن آواز قورباغهها دعوت کند، شب تاب او را مجبور کرد تا شب دنبالش بیاید و او را کول بگیرد و ببرد تا خسته نشود. قورباغه هم که چارهای نداشت، شب دنبال او آمد و او را روی کولش گذاشت و به جشن برد و دوباره برگرداند. چند روز دیگر هم به همین ترتیب گذشت و شب تاب آنقدر چاق و سنگین و تنبل شده بود که به سختی نفس میکشید. شب تابها هم هر روز سراغ پدر بزرگ شبتابها میرفتند تا چراغ آنها را عوض کند. اما یک شب وقتی که شب تاب در جشن جیرجیرکها شرکت کرده بود، دوباره لامپ چراغ دمش سوخت و جشن به هم خورد . صبح روز بعد شبتاب با هر سختی که بود، خودش را دوباره به پدر بزرگ شبتابها رساند تا لامپ چراغ دمش را عوض کند. پدربزرگ شب تابها که با دیدن شب تاب چاق و بزرگ، حسابی تعجب کرده بود، این بار به جای لامپ 100وات یک لامپ 10وات به دم او وصل کرد . شب که شد، شب تاب چراغ دمش را دوباره روشن کرد. اما با نور آن، دیگر جلویش را هم نتوانست ببیند!
کشتیهای«حفاری» که در کاوش نفت و عملیات زیر دریایی استفاده میشوند، گروه دیگری از کشتیهای صنعتی و کاربردی هستند. این کشتیها مجهز به متهها و وسایل حفاری هستند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 142صفحه 30