مجله کودک 144 صفحه 11

رضا:« حالا بلند شو دیگه. نوبت منه.» رویا: « چرا فقط به من می­گی. این همه بچه به یکی دیگه بگو، زورت به من رسیده؟» در این جور مواقع آدم متوجه نمی­شه که داره با صدای...... خیلی بلند حرف می­زنه و ممکنه ..... آقای همسایه: «سرم رفت. یه روز تعطیلی می­خواستیم بگیریم استراحت کنیم ها. برید توی خانه­تان مگه خانه ندارید؟» لادن:« داریم، اما نمی­دانیم برای چی نمی­گذارند آن جا بازی کنیم.» آقای همسایه:« یک ذره فکر کنید شاید بفهمید. آخر چقدر سر و صدا می­کنید؟ یعنی بلد نیستید آرام بازی کنید؟ آها، اصلا الان می­دانید وقت چیه؟ الان وقت برنامه کودکه. بارک الله بچه­های خوب . برید بنشینید تلویزیون نگاه کنید.» عجب پیشنهاد خوبی. این بود که ...... رفتیم و نشستیم به تماشای کارتون. خیلی بامزه بود. ما از خوشحالی داشتیم یواش یواش برای خودمان داد می­زیدیم که .... عمه اقدس :«چه خبره؟ تازه چرتم برده بود . لادن دخترم لااقل تو ملاحظه کن. می­دانی که وقتی سردردم شروع میشه باید بخوابم.» رویا:« بچه­ها، این جوری نمیشه. درسته که امروز دور هم هستیم و دلمان می­خواد بازی کنیم ولی خوب آقای همسایه هم حق داره که استراحت کنه. مامان­هایمان هم راست می­گن. دلشان می­خواد بنشینند با هم تعریف کنند سر و صدای ما نمی­گذاره. عمه اقدس هم میگرنش امروز گرفته. بیایید به هم قول بدیم تا آرام با هم یه بازی بی سر و صدا بکنیم، مثلاً .....مثلا لیلی بازی.» در سال 1952،«جورج مونر» با موتور وسپای خود، عرض کانال مانش بین انگلستان و فرانسه را طی کرد. این موتور بر سطح قایقی کار گذاشته شده بود که از نیروی چرخ عقب آن، قایق به حرکت در می­آمد. پس از رسیدن به ساحل، مونر فاصله ساحل تا لندن را با وسپا طی کرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 144صفحه 11