
حضرت موسی (ع) و فقیر
روزی روزگاری حضرت موسی(ع) از کنار بیابانی عبور میکرد. فقیری را دید که لباس کهنهای بر تن دارد و آه و ناله میکند. فقیر تا موسی را دید گفت: ای موسی ! تو که خدا پیامبر خدا هستی ، از خدا بخواه تا پول و ثروتی به من بدهد تا بتوانم لباس خوبی بر تن کنم. حضرت موسی هم چنین کرد. بعد از دو سال باز هم راهش به همان بیابان افتاد ، دید عدهای از مردم آنجا جمع شدهاند. حضرت موسی مردم را کنار زد و گفت: چه اتفاقی افتاده است؟ یکی از مردم جواب داد مثل این که این مرد فقیر بوده و بعد از یک ماه به مال و ثروت زیادی میرسد و یک بار نیز به خاطر حرص و طمع، مردی را به قتل میرساند. حضرت موسی پیش مرد رفت و گفت: اگر دیدی خدا به تو پولی نمیداد، به خاطر این بود که میدانست تو لایق این همه پول و ثروت نبودهای!
اسماء معتمدالرعایا/ کاشان
مثل پروانهها
مگس از من فراری / مگس کش توی دستم / میآید مینشیند / چه پررو روی دستم
*
زدم او را و دیدم / ولی در رفته سالم / برای چند لحظه / خودش را کرده قایم
*
ولی یکدفعه سر زد / دم گوشم به وزوز / مگس با بال توری / مگس با چشم قرمز
*
سر سطل زباله / کتاب و میز و دفتر / به هرجا مینشیند / به فکر جای دیگر
*
کنار دفتر شعر / پرم از وزوز او / به من خیره است از دور / دو چشم قرمز او
*
من الان باید او را / کنم از خانه بیرون / همان طوری که هستند / دو تا پروانه بیرون!
سعید میرزانژاد / از قائم شهر
معلم
جیران حاجیوندی/شیراز / ای معلم، ای معلّم / ای تو از گل مهربان تر
ما تو را هم دوست داریم / مثل بابا، مثل مادر / ای که هر دم بذر دانش
در دل ما مینشانی / توی قلب ما همیشه / تو عزیز و مهربانی
امیر محمود سمیع پور/7 ساله / از رشت / فاطمه پاییزی/ 7 ساله / از تهران
علی گرامی / از کاشان / محسن تهرانی /9 ساله / از تهران
مقدمه
از دیر باز ، شناخت ستارگان و سیارات، ماهیت خورشید و کهکشانها و خلاصه سفر به فضا از آرزوهای بشر بوده است. از این هفته در کتاب در مجله مطالب و تصویرهایی درباره فضا و نجوم برای شما چاپ میکنیم. ترتیب چاپ مطالب فضا و نجوم به صورت تاریخی نیست. بنابراین با پیدا کردن فهرست مطلب مورد علاقهتان میتوانید آن را بیابید و بخوانید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 145صفحه 3