مجله کودک 145 صفحه 3

حضرت موسی (ع) و فقیر روزی روزگاری حضرت موسی(ع) از کنار بیابانی عبور می­کرد. فقیری را دید که لباس کهنه­ای بر تن دارد و آه و ناله می­کند. فقیر تا موسی را دید گفت: ای موسی ! تو که خدا پیامبر خدا هستی ، از خدا بخواه تا پول و ثروتی به من بدهد تا بتوانم لباس خوبی بر تن کنم. حضرت موسی هم چنین کرد. بعد از دو سال باز هم راهش به همان بیابان افتاد ، دید عده­ای از مردم آنجا جمع شده­اند. حضرت موسی مردم را کنار زد و گفت: چه اتفاقی افتاده است؟ یکی از مردم جواب داد مثل این که این مرد فقیر بوده و بعد از یک ماه به مال و ثروت زیادی می­رسد و یک بار نیز به خاطر حرص و طمع، مردی را به قتل می­رساند. حضرت موسی پیش مرد رفت و گفت: اگر دیدی خدا به تو پولی نمی­داد، به خاطر این بود که می­دانست تو لایق این همه پول و ثروت نبوده­ای! اسماء معتمدالرعایا/ کاشان مثل پروانه­ها مگس از من فراری / مگس کش توی دستم / می­آید می­نشیند / چه پررو روی دستم * زدم او را و دیدم / ولی در رفته سالم / برای چند لحظه / خودش را کرده قایم * ولی یکدفعه سر زد / دم گوشم به وزوز / مگس با بال توری / مگس با چشم قرمز * سر سطل زباله / کتاب و میز و دفتر / به هرجا می­نشیند / به فکر جای دیگر * کنار دفتر شعر / پرم از وزوز او / به من خیره است از دور / دو چشم قرمز او * من الان باید او را / کنم از خانه بیرون / همان طوری که هستند / دو تا پروانه بیرون! سعید میرزانژاد / از قائم شهر معلم جیران حاجیوندی/شیراز / ای معلم، ای معلّم / ای تو از گل مهربان تر ما تو را هم دوست داریم / مثل بابا، مثل مادر / ای که هر دم بذر دانش در دل ما می­نشانی / توی قلب ما همیشه / تو عزیز و مهربانی امیر محمود سمیع پور/7 ساله / از رشت / فاطمه پاییزی/ 7 ساله / از تهران علی گرامی / از کاشان / محسن تهرانی /9 ساله / از تهران مقدمه از دیر باز ، شناخت ستارگان و سیارات، ماهیت خورشید و کهکشان­ها و خلاصه سفر به فضا از آرزوهای بشر بوده است. از این هفته در کتاب در مجله مطالب و تصویرهایی درباره فضا و نجوم برای شما چاپ می­کنیم. ترتیب چاپ مطالب فضا و نجوم به صورت تاریخی نیست. بنابراین با پیدا کردن فهرست مطلب مورد علاقه­تان می­توانید آن را بیابید و بخوانید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 145صفحه 3