مجله کودک 145 صفحه 7

روزی روزگاری خرس سیاه کوچکی بود که دوست داشت یک پرنده باشد. او از ته دل آرزو می­کرد و مدت­ها به آن فکر می­کرد تا عاقبت باور کرد که یک پرنده است. روزی در وسط جنگل، بالای درخت بلندی چند پرنده کوچک دید. خرس سیاه کوچک گفت: سلام، من هم مثل شما پرنده­ام. پرنده­ها به او خندیدند و گفتند: تو پرنده نیستی ، پرنده­ها نوک دارند. خرس کوچولو در جنگل گشت و گشت تا بالاخره تکه چوبی شبیه نوک پیدا کرد، آن را به پوزه­اش بست و با عجله به کنار درخت برگشت. در حالی که سرش را بالا گرفته بود، فریاد زد: -ببینید، من هم نوک دارم. پرنده­ها گفتند: نه، تو پرنده نیستی پرنده­ها پر دارند. خرسی که دوست داشت پرنده باشد نویسنده: آدل و کاتیو دیلیو مترجم: مینا لزگی کوتوله سفیدی به نام «اریدانی 40» یکی از معدود ستارگان کوتوله­ای است که با چشم غیر مسلح و از سطح زمین در هوای تمیز دیده می­شود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 145صفحه 7